سینا اصفهانی( تیران کرونی)

ساخت وبلاگ
دو قافیه ای ،در منقبت شاه ولایت علی علیه السلام--------------بوستان راز بر فروردین نمود آباد، بادباز دل را مرغ بیدل میدهد فریاد، یادبلبله بردار چون بلبل گلو بگشاد ،شادخرم آنکس باده ساقی تا خط بغداد ،داد****خاصه هنگامی که گرید ابر در گلزار ،زار****رخ ز لاله کبک و سُم از سبزه کرده رنگ ،رنگسیل دور افکنده از کُه تا بِصَد فرسنگ ،سنگهان سبک برخیز و کَش بر اسب عشرت تنگ، تنگای ز رویت کار گشته بر تب ارتنگ ،تنگ****روز چون زلفت شده بر شاهد تاتار ،تار****ای نگارین گشته از روی تو چون مشکوی ،کویوی ربوده از همه خوبان شیرین گوی،گویسوی بستان رو که بنموده گل خودروی ،رویبا نگار سرو قد جایی کنار جوی، جوی****تا به گل بلبل سراید بر سر گلسار ،سار****بر دلم تا کی زنی چون حوز به ماهِ تیر ، تیرکشته جان بس آوری در وعده ها تاخیر ، خیرروز بی خورشید رخسارت بما شبگیر ، گیرای به مه رویان چین و کابل و کشمیر میر****پیش رویت گلرخان خلّخ و فرخار ، خار****ای لبت یاقوت و جان را باشد آن یاقوت ، قوتبگذرد از زَهره ای مَه بیند ار هاروت ، روتزنده گردد بشنود گر مرده در تابوت ، بوتبسته هر دل را بموئی میکِشد گیسوت ، سوت****دل برد از عاشقان آری چو شد عیار ، یار****ساقیا می ده کرم را ای ز تو موجود ، جودزان شراب بیغشم دِه شد کزو مشهود ، هودزهره می باید زند روزی چنین مسعود ، عودکو بُتان سوزند در مجمر ببانک عود ، عود****گو که بنوازند مه رویان خوش گفتار ، تار****پر کن از می تا کنی دل را با طرب پیوند ، وندهیچ غم آنکس که ساغر از شراب آکند ، کندچون مغان مرغان همی خوانند با پازند ، زندخیز و دل اندر خم آنطره دلبند ، بند****بر گل رویش چو نرگس چشم خود بیدار ، دار****خیز جانا با لبت نی را دمی دمساز ، سازاز همه خوبان به هر سو چو توئی م سینا اصفهانی( تیران کرونی)...ادامه مطلب
ما را در سایت سینا اصفهانی( تیران کرونی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaesfahani بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت: 20:09

خورشید رخی راه قمر میزد و میرفتآتش بدل اهل نظر میزد و میرفتدر رهگذران فتنه دین دلشدگانراچون سلسله اش یک بدگر میزد و میرفتچون پای نهادی بزمین در فلک از حسنخورشید رخش دل به قمر میزد و میرفتبر باد دهم جان و دل خویش که بر خاکدر پیش گل روی تو سر میزد و میرفتدور از تو همی گفتمی ایکاش که بودمآنمرغ که در کوی تو پر میزد و میرفتبا چهره افروخته بر هر که گذر کردآتش به دل سوخته در میزد و میرفتآن تنگ دهان چون لب شیرین بگشودیبس خنده که بر تُنگ شکر میزد و میرفتپرسید گر از من بگو از آتش عشقتآبی به رخ از دیده تر میزد و میرفتمجنون تو بسیار بدیدیم چو فرهادکز عشق تو بر کوه و کمر میزد و میرفتنازم صنمی را که به هر روز ز وعدهبر آب لبش نقش دگر میزد و میرفتاز عشق بت سیم تنی منطق سینادر نظم سخن سکه به زر میزد و میرفت سینا اصفهانی( تیران کرونی)...ادامه مطلب
ما را در سایت سینا اصفهانی( تیران کرونی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaesfahani بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت: 20:09

سِر توحید که اکسیر حیاتش خوانند گنج او در دل ویرانه درویشان است سینا اصفهانی( تیران کرونی)...
ما را در سایت سینا اصفهانی( تیران کرونی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaesfahani بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت: 20:09